مقام معظم رهبری و مبارزه با خشونت و خرافات
نقش مقام معظم رهبری در مبارزه با انتسابات خشونت و خرافه گرایی به مسلمانان به ویژه شیعیان چیست؟
این تعبیر خشونت و متهم نمودن اسلام به خشونت رویه تبلیغاتی منفی است که
غرب علیه اسلام علی الخصوص شیعه در پیش گرفته است،که متاسفانه افرادی که
شناختی از اسلام واقعی ندارند و یا اطلاع ناقص دارند دست خوش این تبلیغات
قرار گرفته و بعضا همان شیوه غرب را هم ادامه می دهند.
اما واقعا خشونت
چیست ؟ در کوتاه سخن به نظر می رسد خشونت فردی منظور نبوده ،بلکه مراد
خشونت دستگاه حاکمه است . خشونت سیاسی،و یا خشونت از نوع مدنی ویا
بالاترخشونت در دستگاه حاکمه و ساختار آن .
بهتر است ،این گونه تحریر
بحث شود،خشونت ارزش است و یا ضد ارزش است؟اگر به طور مطلق بگوئید که ضد
ارزش است ،در آغاز دلپذیر و مطبوع به نظر می رسد..اما سوال؛ آیا برقراری
نظم و امنیت در جامعه ،ایجاد و اعمال مقررات بدون قدرت و اقتدار امکان پذیر
است ؟ وقتی نظم و امنیت در جامعه اعمال می گردد که با ضمانت اجرایی و
پشتوانه نیرومند همگام باشد و اصولا نفی خشونت, زمینه خشونت و پرخاشگری را
بهمراه خواهد داشت .لذابهتر است بگوئیم خشونت واژه ای است که نه ارزش است و
نه ضد ارزش بلکه امری نسبی بوده و تابع شرایط خواهد بود.
از منظری دقیق تر باید این گونه سوال شود،اسلام چگونه نگاهی به انسان دارد؟ و چه ارزشی برای انسان قائل است ؟
می
بینیم اسلام ، برای انسان، کرامت و اعتلای معنوی برای او می خواهد ،او را
فهیم ترین موجود که بار امانت عهد الهی را می پذیرد و می خواهد هدایت گر
بوده و در مسیرتکامل الهی گام بردارد و تنها موجود شایسته ادارک الطاف الهی
است .
نگاه اسلام به انسان کاملا مثبت است ، نکته این جاست؛ اگر این
انسان در جامعه با سایر موجودات هم سنخ خود دچار مشکل و تضاد منافع و تداخل
مقاصد شد ؟چه باید کرد؟
برای برون رفت از این گونه مواقع اسلام پیشاپیش قوانین و مقرراتی را وضع و
التزام به آن را لازمه ثبات در جامعه می داند .آیا ایراد به قانون است و یا
افراد جامعه که راه را به بیراه رفته، قانون الهی را کنار گذاشته و در پی
موارد تنش زا هستند؟.
فکر نمی شود کسی خرده بر مقررات بگیرد و یا نسبت به شدت و حدت آن انتقاد داشته باشد.
برای
نمونه ، وقتی سیره عملی پیامبر اسلام در جنگ ها و پیکاررا می بینیم، بخشش و
بازگرداند اسیران(در حنین)، عفو عمومی و اعلام رحمت (فتح مکه)نبستن آب و
یا مسموم نکردن آب (بدر و خیبر) نهی از کشتن زنان، ممانعت از مثله مثله
کردن، جلوگیری از آتش زدن مزارع و بالاخره ممانعت از عبور زنان اسیر ، از
کنار اجساد کشته گان شان در جنگ و.. .
شما در هیچ کجای تاریخ سراغ ندارید که پیامبر اسلام و یا اهل بیت آغازگر جنگ باشند.
لذا
بدیهی و طبیعی است مقام معظم رهبری به عنوان رهبر جامعه اسلام و جهان تشیع
نسبت به این انتسابات به شیعیان کاملا موضع مشخص داشته و این گونه موضع
گیری علیه شیعه را کاملا نفی و با موضع گیریها ، بیانات و رهنمودها، نظارت و
تذکر و ... با این اتهام مقابله نمایند.
معظم له بیان می دارند:
«خشونت
یعنى چه؟ خشونت، یعنى کشتن، کتک زدن، زندانى کردن، بداخلاقى کردن، تندى
کردن. خشونت، یک امر واضح و یک معناى بدیهى است. الان چند ماه است که در
بعضى از مطبوعاتِ ما دائم دنبال مىشود که خشونت خوب است یا بد است؛ یا
فلان کس طرفدار خشونت است، فلان کس مخالف خشونت است؛ یا اسلام خشونت را
قبول دارد، یا قبول ندارد! آیا این مسأله اینقدر مهم و مشکل است؟! یا نه؛
پشت سر این قضیه، نیّتهاى دیگرى است؟!
اسلام دربارهى مسألهى خشونت
نظر روشن و واضحى دارد. اسلام استفادهى از خشونت را اصل قرار نداده؛ اما
در مواردى که خشونت قانونى باشد، آن را نفى هم نکرده است. ما دوگونه خشونت
داریم: یک خشونت قانونى است؛ یعنى قانون خشونتى را اعمال مىکند؛ مىنویسد
که اگر فلان کس این کار را کرد، او را به زندان ببرند. این خشونت است، اما
این خشونت بد نیست. این خشونت در برابر تجاوز به حقوق انسانهاست. این خشونت
در مقابل آدمِ بىقانون است. این خشونت در مقابل متجاوز است. اگر در مقابل
متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زیاد خواهد شد. اینجا خشونت
لازم است. یک خشونت هم خشونت غیر قانونى است. مثلاً یک نفر بیجا، خودسر،
خودرأى، بر طبق میل خود، برخلاف قانون و بر خلاف دستور، نسبت به کسى اعمال
خشونت مىکند؛ یک سیلى به گوش کسى مىزند. آیا این خوب است یا بد است؟
معلوم است که این بد است. در این شکّى نیست.»(بیانات مقام معظم رهبرىدر
خطبههاى نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۰۱/۲)
و یا در پیام حج سال 1381 نسبت به اعمال خشونت استکبار نسبت به جهان اسلام و بیداری مسلمین نسبت به این اعمال بیان می دارند:
کشورهای
اسلامی در یک قرن اخیر ضایعات جبران ناپذیری را تحمّل کرده اند. موج
استعمار و کشورگشائی غربیان، بیشترین آسیب را به ملت های مسلمان زد که ثروت
ها و منابع مادیشان، آنان را آماج تهاجم های همه جانبه دول استعمارگر
ساخته بود.
حاصل این دست اندازیها برای مسلمانان، اسارت سیاسی و
اقتصادی و عقب افتادگی علمی و مادی بود، و برای استعمارگران، بهره مندیاز
منابع مادی و انسانی مسلمین و افزودن بر ثروت و قدرت خود از راه غصب و ظلم و
جنگ افروزی و خشونت.
پس از گذشت سال های متمادی ملت های مسلمان به خود
آمدند و نهضت بیداری مسلمانان و پرچم های حقطلبی و آزادیخواهی در سراسر
جهان اسلام، افق های نوید بخشی را در برابر آنان گشود و در نهایت، پیروزی
اسلام در ایران و برپا شدن نظام جمهوری اسلامی، آغاز دوران نوینی را برای
جهان اسلام اعلام کرد.
که نمونه بارز آن را معظم له در فلسطین گوشزد نموده و اعلان می دارند که:
تقریباً
پنجاه سال است که صهیونیستها در اوایل کار در بخشهایى از سرزمین فلسطین و
بعد در همهى این سرزمین، با یک نژادپرستى خشونتبار که دیگر وحشیانهتر از
آن متصور نیست - حکومت مىکنند. جوانان فلسطینى را با بدترین شکنجهها در
زندانها شکنجه کردن، حتّى آنطورى که نقل شد، در مواردى خون آنها را گرفتن -
که در طول این سالها گفته شد و از این صهیونیستهاى دژخیم هیچ بعید نیست -
به وجود آوردن مناظرى مثل شکستن دست یک پسربچه جلوى چشم همه، که به وسیلهى
مأموران انجام گرفت و اتفاقاً تلویزیون آن را نشان داد و دنیا را به ضجه
آورد، کارهاى معمولى آنهاست! در این مدت تقریباً پنجاه سال، از این قبیل
حوادث مکرر اتفاق افتاده است.
آیا اینها نژادپرستند یا نه؟ آیا
نژادپرستى از این خشنتر و خباثتآلودهتر ممکن است؟ اگر اینها نژادپرست
نیستند، پس چه کسى نژادپرست است؟! آن وقت رئیس جمهور امریکا(1) به سازمان
ملل مىرود - به اصطلاح خانهى ملتها؛ آنجایى که باید از حق ملتها دفاع
بکند - مثل یک قلدر مىایستد و علیه ملت فلسطین حرف مىزند و براى این
نژادپرستهاى دژخیم، شفاعت و وساطت مىکند!( سخنرانی در جمع رزمندگان،
بسیجیان و گروهی از خانوادههای شهدا و جانبازان در هفتهی دفاع مقدس
۱۳۷۰/۰۷/۰۳)
آنچه که امروز در سرزمینهای فلسطینینشینِ کشور فلسطین
جریان دارد، یک فاجعه انسانی کمنظیر است. در طول تاریخ فلسطین هم ما شبیه
این را با این شدّت، با این خشونت و با این قساوت سراغ نداریم. جنایاتی که
در فلسطین اتّفاق میافتد، حقیقتاً تکاندهنده است. دولت جعلی صهیونیست با
امکانات نظامی، با تانک، با سرباز - شنیدهام حدود سی هزار نیرو و صدها
تانک وارد کرده است! - وارد شهرها و خیابانها میشوند و فاجعهآفرینی
میکنند. شهرهای «رامالله»، «نابلس»، «غزّه»، «خانیونس»، «بیتاللّحم»،
«رفح» و دیگر مناطق فلسطینینشین، همه دچار این مصیبتند. کاری میکنند که
شبیه این کار را ما در دورههای نزدیک به خودمان با این شدّت و خشونت در
هیچجا سراغ نداریم! خانهها را ویران میکنند، با تانک و بولدوزر به جان
خانههای محقّر فلسطینیها میافتند - چه در این شهرها و چه در اردوگاهها -
خانوادهها را آواره میکنند. مرد و زنی را که دم تیغشان بیاید، میکشند و
هیچ ملاحظه نمیکنند بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر خطبههاى نماز جمعه
تهران (۱۳۸۱/۰۱/۱۶)
و یا در مورد ترور که از بارزترین مصادیق خشونت است ؛
«مروز
متأسفانه سررشتهى ترورها و عملیات خشونتآمیزِ غیر انسانى در بسیارى از
نقاط این منطقه، در دست سرویسهاى امنیتى مستکبرین است. اشغالگران عراق در
بسیارى از عملیات تروریستى که جان مردم بىگناه را هدف قرار میدهد، متهم
درجهى اولند. آن کسانى که دم از مقابلهى با تروریسم میزنند، کورترین و
سیاهترین شیوههاى تروریستى را اداره و هدایت میکنند. نظام جمهورى اسلامى
که از جملهى اصلىترین هدفهاى این توطئهى خیانتآمیز است، باید هشیار
باشد و هشیار است. ملت ما هشیارند؛ نیروهاى مسلح ما، مسئولان جمهورى اسلامى
احساس سنگینىِ این مسئولیت بزرگ را میکنند؛ آمادگى دارند و باید آمادگى
داشته باشند.» (مراسم مشترک نیروهاى مسلح استان کردستان (۱۳۸۸/۰۲/۲۳)
در
مورد خرافه هم بدین گونه است.خرافه گرایی و خرافه پرستی هم از آن مواردی
است که وقتی به ریشه یابی آن می پردازیم می بینیم که ، با این کار ها در
صدد هستند تا از اصل و مهمترین مسایل اسلام به فرع و افکار عمومی را متوجه
مسایل حاشیه ای نمایند. به عنوان مثال قران در بیان تاریخ و داستان های
تاریخی به کلیات و مفاهیم و آن نکته محوری اشاره دارد تا شرح جزئیات
،داستان سرایی نیست ،حتی در داستان حضرت یوسف پیامبر(ع).
حال اگر کسی
بیاید و سوال کند که مثلا یوسف چند روز در چاه مانده؟ چه غذایی خورده و . .
. این سوالات را مهم جلوه داده اما ،از عفت و پاکی یوسف سخنی به میان
نیاورده و تخیلات خود را بپروراند ،دیگر اهمیتی در این داستان نمی یابد و
چه بسا افسانه هم شمارآورد .
kjfdshkjfhdskhfk